وطن, همین و تنها همین …

هر تلاشی باید که به نتیجه‌ای منتهی بشه, حالا گاهی اون نتیجه ملموسه و قابل درک و دیدن و گاهی می‌شه یه حسه عمیق و بی‌پایان. چند سالی که برای پایان‌نامه وقت گذاشتم, آخرش به یه حسه عجیب از دلدادگی به وطن، فرهنگ, گذشته و حال و آینده‌اش ختم شد. چنان سرشار بودم که روز… ادامه خواندن وطن, همین و تنها همین …

یک سال گذشت، یعنی دوازده ماه، دوازده ماه ناقابل

امروز سال‌گرد پایان‌نامه است. یک سال پیش در چنین روزی درس‌ام تموم شد و امسال در حال خدمت سربازی. پایان‌نامه برای من روزهای خوب و دلچسبی بود، هرچند طولانی‌شدن و پیچ‌خوردن‌های پیاپی‌اش برخی اوقات حسابی حالم رو می‌گرفت. پایان‌نامه برای من نقطه‌ی شروع یک علاقه بود، یک دغدغه و پاگذاشتن توی راهی که مختصات ذهنی… ادامه خواندن یک سال گذشت، یعنی دوازده ماه، دوازده ماه ناقابل

برای صدای مشکوکی که یک سال از خاموشی‌اش گذشت…

سوم آذرماه ۱۳۸۷ احمد آقالو، بازیگر تئاتر،‌ سینما و تلویزیون و هم‌چنین دوبلور و گوینده‌ی پیشکسوت رادیو از میان‌مان رفت. احمد آقالو را همه به خاطر صدای منحصر به فردش به‌یاددارند. صدایی که جنس ویژه‌اش نوعی دلهره و شک را در دل شنونده می‌انداخت. هرچند بازی‌های خوب او را نباید از یادبرد. احمد آقالو را… ادامه خواندن برای صدای مشکوکی که یک سال از خاموشی‌اش گذشت…

چرخ روزگار و روزهایی سرشار از خاطره

این نوشته مربوط به ۲۷ ابان است. یک سال پیش. دقیقا یک سال پیش در چنین روزهایی سخت درگیر پایان‌نامه‌ام بودم. روزها آمدند و رفتند تا سرانجام توانستم مجموعه ای را تحت عنوان «خانه‌ای برای فرهنگ ایران» برای دفاع روانه‌ی جلسه کنم. چیزی نزدیک به ۳ سال از بهترین روزهای عمرم را برای آن گذاشتم.… ادامه خواندن چرخ روزگار و روزهایی سرشار از خاطره