حالاکنارِ مهربانیاتواژههای مرسوم را نخواهم گذاشتچرا که تا همیشه هستیهمان قدر جوانکه طعمِ «دایی» میداد…حالااگر چه دلشورههای این هفتههارنگِ سوگواری گرفتمن به جای سیاهسبزِ خاطراتت را مرور میکنم.۱۶ سالی از امروزِ من جوانتر بودیکه آمدمیعنیآمیخته به کودکی و جوانیامآن قدر بودهای– گر چه کم بود و صد حیف-که عمری رابا تکرارِ حضورتبا مرورِ بودنتبا جریانِ… ادامه خواندن رفتنِ دایی