چهلمِ دایی

اندوه کش‌آمده بر قامت این چهل روزگودالیست که جز با بودنت پر نخواهد شدخیال تن پیچیده به سپیدی‌اتتصویری است که از دیده دور نخواهد شدچشمان بسته و صورت آرامتچراغیست که بی‌نور نخواهد شدافسوسمی‌گویند بازگشتی در کار نیستاما انکار می‌کنمچرا کههمان روز خاکسپاری‌اتهنوز نرسیده بودیمکه تو بازگشته بودیآن گوشه نشستی و پا رو پا انداختیمثل همیشهکتاب… ادامه خواندن چهلمِ دایی