بهمن شد، به‌همین سادگی

یک‌ماه پیش دقیقا اولین روز زمستان، یعنی اول دی‌ماه تخت جمشید بودیم (من و بانو!) صبح زود، هنوز ۸ نشده رسیدیم اونجا، بلیط‌فروش تازه درب کیوسک و بازکرده بود و بخاری برقی رو زده‌بود تو برق که دوتا آدم به‌ظاهر عاقل بلیط خریدن. اون دوتا آدم عاقل که ما باشیم، واقعا سرشار از احساسات شگفت‌انگیز بودیم. فکر می‌کنم سه ساعت اونجا رو کاملا گشتیم و عکس گرفتیم و واقعا لذت‌بردیم. تاحالا اونجا رو اینقدر خلوت ندیده‌بودیم. اگر فرصت‌شد عکس‌ها رو حتما در فوتوبلاگ می‌ذارم. یادش بخیر…

 

تخت‌جمشید- اول‌دی‌ماه 1387 تخت‌جمشید- اول‌دی‌ماه 1387 تخت‌جمشید- اول‌دی‌ماه 1387

الان یک‌ماه از اون روز گذشته. بعد رفتیم نقش رجب و نقش رستم و بعد هم پاسارگاد. از اونجا ها هم خیلی عکس گرفتیم و باز جالب بود که ما تنها بازدیدکننده‌های این مکان‌ها بودیم. مخصوصا در پاسارگاد و آرامگاه کوروش.

پی‌نوشت: دفعه‌ی قبل که از سفر گفتم، بانو ایرادگرفت که چرا این‌قدر فعل‌ها رو مفرد به‌کاربردم. این دفعه حواسمو جمع‌کردم. راستش هنوز شخصیت مجازی‌ام تاهل رو درک نکرده یعنی … بماند.

پی‌نوشت۲: می‌خواستم از نود و فردوسی‌پور هم بگم که خوشبختانه از دیروز بیش از%

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.