سال‌روز شهادت دکتر حسین فاطمی

این ملک، یک انقلاب می‌‌خواهد و بس
خونریزی بی حساب می‌‌خواهد و بس
امروز دگر درخت آزادی ما
از خون من و تو آب می‌‌خواهد و بس

نوزدهم آبان یادآور اعدام شهادت‌گونه‌ی دکتر سید حسین فاطمی یکی از رادمردان آزادی‌خواه این سرزمین و مبارز نستوه است. بیش از نیم‌سده از آن روز می‌گذرد و بی‌گمان هیچ ایرانی‌ی آزاده‌ای نقش او را در ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت از یادنخواهدبرد.
در دهم محرم سال۱۲۹۶ خ پس از سه پسر و یک دختر، آخرین فرزند سیف العلما، روحانی خوشنام نائین به‌دنیاآمد و به‌همین دلیل نام او را حسین گذاشتند. پس از پایان دوران دبستان و در جوانی برای ادامه‌ی تحصیل و کار به اصفهان رفت و در کالج انگلیسی مشغول به تحصیل شد. هم‌زمان با آن در روزنامه‌ی باختر که ازسوی برادر-اش اداره می‌شد، نیز به‌کارپرداخت. هنوز سنی از او نگذشته بود که شروع به نوشتن مقالات ادبی برای روزنامه کرد، مقالاتی که توجه ملک‌الشعرای بهار و دبیر اعظم بهرامی را به خود جلب کرد.

fatemi-1.jpg

پس از گرفتن دیپلم، از اصفهان راهی تهران شد. در تهران کار خویش را با روزنامه‌ی «ستاره» آغاز کرد و مقالات‌اش را برای این روزنامه می‌فرستاد. بی‌پرده‌گویی‌ی او سرانجام باعث شد او را از پایتخت به اصفهان تبعید کنند.
با سقوط حکومت رضاخان و ازادشدن زندانیان سیاسی، او دوباره عازم تهران شد. در تهران که از خفقان دوره‌ی رضاشاهی کاسته شده بود، احزاب و روزنامه‌ها فعالیت‌های خود را قوی‌تر دنبال می‌کردند. سیدحسین زمانی که به تهران برگشت با همکاری چند تن از دوستان‌اش کار انتشار باختر را ازسرگرفت و از آن پس سرمقاله‌نویس باختر شد. نخستین سرمقاله‌ی او هم یکشنبه۱۴ تیر ۱۳۲۱  باعنوان « خدا-ایران-آزادی» اینچنین منتشرشد :
«بالاخره باید برویم به نزد پدران. می شود با روی سیاه رفت؟ماییم و آیندگان با خفت و خواری می توان در گور خفت؟ نه… این امر محال است…در راه انجام مقصود فداکاری می کنیم جانبازی می کنیم –و تا لب پرتگاه می‌‌رویم ولی مردانه می کوشیم… »
اما زندگی‌ی سیاسی‌ی او پس از بازگشت از فرانسه آغازشد. شوق‌اش به تحصیل او را در شال‌ةای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ به فرانسه کشاند تا در رشته‌ی حقوق دکترا بگیرد و با بازگشت‌اش و چاپ دوباره‌ی روزنامه‌ی باختر، ولی با نام باختر امروز کار سیاسی‌ی جدی خویش را بیاغازد. اعلامیه‌ی وی در باختر که در آن انتخابات دوره‌ی شانزدهم مجلس را غیرقانونی اعلام کرده و دربار را محکوم کرده بود، انگیزه‌ای شد که دکتر محمد مصدق را که تصمیم گرفته بود سیاست را کنار بگذارد، دوباره به عرصه‌ی فعالیت‌های سیاسی بکشاند. با تلاش دکتر فاطمی و با رهبری دکتر مصدق جبهه‌ی ملی شکل گرفت و باختر امروز تبدیل به محلی شد برای درج افکار و عقاید جبهه‌ی ملی. اردی‌بهشت ١٣٣٠، مصدق رییس دولت شد و یار غم‌خوار و دل‌سوز خود، دکتر فاطمی را به عنوان معاون سیاسی پارلمانی خویش بر‌گزید. یکی از مهم‌ترین کارهای او پیش از تشکیل دولت مصدق و در مجلس شانزدهم، مبارزه با قرارداد گس-گلشاییان و آشکارکردن سودجویی‌ی انگلیسیان در ایران و نیز پایه‌گذاری‌ی ملی‌شدن صنعت‌نفت بود. در نخستین ماه‌های معاونت پارلمانی هم اسناد مهمی از جاسوسی‌ی انگلیسی‌ها کشف‌کرد. در بهمن ماه ۱۳۳۰ انتخابات مجلس هفدهم برگزارشد و دکتر فاطمی به عنوان نماینده‌ی مردم تهران انتخاب‌شد، اما در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در حالی که بر مزار روزنامه نگار شهید محمد مسعود مشغول سخنرانی و گرامی‌داشت یاد و خاطره این روزنامه‌نگار شجاع بود، ناگهان صدای گلوله‌ای سخنان او را قطع نمود و او را نقش بر زمین نمود. آری باردیگر خدعه‌ی انگلیسی این بار اما از اسلحه‌ی ضاربی ۱۶ ساله و عضو گروه فدائیان اسلام به‌نام محمد مهدی عبد خدایی بود خارج‌شد. اسلحه‌ای که از سوی صرافان از نزدیکان سیدضیاالدین طباطبایی، که مشهور به هواداری‌ی انگلستان بود، در اختیار عبدخدایی قرارگرفته بود.
دکتر فاطمی اعتبارنامه‌ی مجلس هفدهم را در فروردین ماه ۱۳۳۱ در بیمارستان دریافت‌نمود و در ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ برای استیفای حقوق ملت به همراه هیات ایرانی عازم لاهه هلند شد.در مهر ماه ۱۳۳۱ که کارشکنی انگلیس در ایران به اوج خود رسیده بود و وزیر امور خارجه، نواب، که مردی شریف بود به علت عواقب بعدی حاضر به قطع رابطه با انگلیس نبود و سرانجام استعفا داد. در این هنگام دکتر فاطمی با درخواست دکترمصدق وزیر‌امورخارجه و سخنگوی دولت شد و با قاطعیت تمام در ۱۹ مهر ۱۳۳۱ سفارتخانه انگلیس را تعطیل وجاسوسان آن را اخراج نمود. آخرین روز مهر بود که با امضای دکتر فاطمی روابط ایران و بریتانیا پایان گرفت و کینه‌ی شدیدی را در دل انگلیسی‌ها ایجاد نمود.
سرانجام آن‌چه انتظار-اش می‌رفت، رخ داد و شب ۲۴ مرداد دکتر فاطمی که تازه به منزل آمده بود ناگهان با هجوم وحشیانه ماموران دست‌چین‌شده به منزل‌اش روبه‌رو شد آنها او را با خود بردند و با همسر و بچه خردسال‌اش نیز شدیدا بدرفتاری‌کردند. قرار بود صبح فردا مصدق، فاطمی و ریاحی اعدام شوند.دکتر فاطمی پس از شکست کودتای اول و مراجعه به منزل‌اش و اطلاع از بدرفتاری های شدید ماموران با همسر و فرزند-اش خشمناک شد و علنا به دربار بد وبیراه می‌گفت و در این هنگام از مصدق می خواست تا او را وزیر دفاع کند تا قاطعانه با دشمنان برخورد کند و از تمام سفیران ایران خواست تا نه تنها به استقبال شاه که از کشور گریخته بود نروند بلکه او را به کشور بازگردانند… و به مصدق می گفت که این بهترین فرصت است و باید جمهوری اعلام شود اما مصدق که می دید همه چیز با آرامش به نفع او خاتمه یافته است او را دعوت به آرامش ومیانه روی می کرد. اما افسوس ناگهان زلزله ای همه چیز را ویران کرد در ۲۸ مرداد هیات دولت مشغول تصمیم گیری درباره رفراندوم و نحوه برگزاری آن بود و تصور می رفت هیچ خطری وجود ندارد.اما از شهر گزارش برخی شلوغی ها می رسید. پس از مشاهده برخی شلوغی ها در شهر که در ابتدا بی اهمیت جلوه می کرد دکتر فاطمی از مصدق خواست که طی بیانیه ای مردم را به کمک بخواهد اما هنگامی که نوار

fatemi-4.jpgضبط شده سخن مصدق را به رادیو رساند آنجا را در تصرف کودتاچیان دید و با زحمت به منزل مصدق بازگشت. کودتاچیان در این زمان دفتر باختر امروز را غارت کرده بودند و میر اشرافی در رادیو از کودتاچیان می خواست تا هر جا دکتر فاطمی را یافتند او را قطعه قطعه کنند. دکتر فاطمی با فداکاری سعید فاطمی خواهر زاده اش و برخی محافظان نخست وزیر از آن مهلکه گریخت و ابتدا به باغ پور رضا نماینده قشقایی ها رفته و پس از تاریک شدن هوا به خانه سید حسن مصطفوی رفته و سپس از طریق ناصر خان قشقایی و کاظم قطب به منزل دکتر محسنی که دوره خدمتش را در ارتش می گذراند منتقل شد و مدتی در اختفا بود و برخی خاطرات خود را نیز نوشت که پس از انقلاب با عنوان با چشمی گریان تقدیم به عشق منتشر شد.او پس از مدتی مجددا نظر خود درباره سلسله ننگین پهلوی که از ابتدا خانه زاد انگلیس بودند را در نامه ای خطاب به نهضت مقاومت ملی که به پایمردی آیت ا… زنجانی تشکیل شده بود بیان داشت. سرانجام زندگی‌ی مخفیانه‌ی دکترفاطمی در روز بیست و دوم اسفند ۱۳۳۲ خاتمه یافت و او را دستگیرکرده و به شهربانی انتقال دادند. در پله‌های شهربانی، گروه شعبان جعفری، که از سوی دربار برای مردمی جلوه‌دادن قتل دکتر اجیرشده‌بودند، به او حمله‌کرده و اگر نبود رشادت خواهر-‌اش در همان‌جا به شهادت‌رسیده‌بود. باری پیکر آسیب‌دیده‌ی او را با همان وضع به زندان بردند. چندی‌بعد و در روز ۷ مهر ماه ۱۳۳۳ دکتر فاطمی را در حالی که از درد به خود می پیچید روی برانکارد به دادگاه نظامی منتقل کردند. وکیل او سرتیپ قلعه بیگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان که نزدیک هم بود دیدن تا نمایند تا آثار استفراغ خون شب قبل دکتر فاطمی را مشاهده نمایند و به آنها اثبات شود که در این شرایط محاکمه او غیر قانونی است اما پزشکان خائن سرلشکر دکتر خوشنویسان، سرلشکر دکتر ایادی، سرتیپ دکتر مقبل و سرهنگ دکتر تدین با وجود استفراغ خون شب قبل اعلام نمودند که او در سلامت است و آزموده در حالی که حتا محاکمه‌ی مصدق هم علنی بود از دادگاه خواست تا محاکمه‌ی دکتر فاطمی سری و غیر علنی باشد و سرانجام حکم دستوری اعدام دکتر فاطمی صادر شد. رییس دادگاه اولیه سرتیپ قطبی و رئیس دادگاه تجدیدنظر سرلشکرمزین بود و تقاضای فرجام هم ردشد.
ساعت چهار و هفت دقیقه صبح ۱۹ آبان تیمور بختیار فرماندار نظامی به همراه آزموده دادستان ارتش و عده ای دیگر از جمله قاضی عسگر،سرتیپ دکتر ایادی،سرتیپ نجف زاده و سرهنگ دکتر تدین به زندان می روند. دکتر فاطمی در تب می‌سوخت و توان حرکت نداشت اما پزشکان برگه ای که حاکی از سلامت او بود امضا کردند. پیکر نیمه‌جان او را چند سرباز به قتلگاه بردند و لحظاتی بعد هشت گلوله از لوله های تفنگ چهار سرباز سینه‌ی او را شکافت و برگی دیگر از دفتر رشادت‌های رادمردان این سرزمین ورق‌خورد. روان‌ پاک‌اش شاد و راه‌اش پایدار بادا …

    (در نوشتن این نوشته از این منابع استفاده شده است: کشتگان بر سر قدرت – مسعود بهنود
رودخانه خروشان عشق – محمود حکیمی
خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی – بهرام افراسیابی)

 

2 دیدگاه

  1. سلام
    خیلی جذاب بود و من را به یاد اغتشاشات اخیر انداخت كه این بار میر حسین موسوی و فائذه هاشمی نقش شعبان جعفری را بازی می كنند .
    این خائنین به وطن و مرد انگلیسی و كثیف تر از لجن هستند . همین شعبان ها قصد كودتا در تاریخ 30/03/88 را داشتند كه خوشبختانه نقشه شومشان نقش بر آب شد .

  2. دوست عزیز، با پاسخ و دسته‌بندی شما کاملا مخالف‌ام. آن‌چه به نام شعبان جعفری نام‌بردید را باید در جبهه‌ی مقابل بیابید. در هر صورت برای پاسداری آزادی بیان، نظرتان منتشرشد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.