/این نوشته در روزنامهی خراسان پنجشنبه 91/1/17 منتشر شده است./
– دیگر آیین چند ساله شده است و به چشمانِ شهروندان و زائران آشنا. اگر تا چندی پیش برای یافتنشان باید همه جا را سرک میکشیدی، امروز نیاز به گشتن نیست، در جایجای شهر میتوان نشانههای تغییر را دید، به بهانهی بهار، همهجا پر میشود از نمادهای بهار؛ و مردمی که لحظههای کوتاه اما شاد را به خاطرهای از بهار گره میزنند. تاثیر این نشانهها را میتوان در استقبال و حضور مردم، صحبتهایی که میشود و میبینیم و همت متولیان جست. از یاد نباید برد که شهرداری مشهد، پیشقراول این جریان در کشور بوده و جایگاه ویژهای در این خصوص دارد. حال که بهار چنین بهانهی نکویی در اختیارمان گذارده است و مردم و مسئولان پیگیر و پیجوی آن هستند، و باز از آنجا که بهار وقت نوشدن و پرهیز از تکرار است، بایسته است که با مرور کردارها و رفتارهای هر ساله، تلاش برای بهترشدن را باز آغاز کنیم. آنچه در پی میآید، گاه نقد است و گاه پیشنهاد؛ برآمده از بازبینی چندبارهی آثار و بازخورد مردم از زوایای گوناگون و در ساعتهای مختلف. امید میرود که گامی باشد در بهتر به پیشواز بهار رفتن…
2- با بررسی کلی طرحهای امسال، از نظر شکل میتوان آنها را در سه دستهی تصویر-پوستهها، تصویر-حجمها و ماکتها دستهبندی کرد. تصویر-پوستهها همانطور که از نامشان برمیآید، نشانههای دو بعدیای بودند که با تصویری نزدیک به موضوع پوشش دادهشدهاند و بخش اندکی از طرحها را شامل میشود (طرح ابتدای بلوار خیام). تصویر-حجمها، از چند تصویر-پوسته ساختهشده که دارای بعد بوده، مخاطب میتواند در میان آن حرکت کند (حاشیه خیابان احمدآباد). ماکتها چشمآشناترینِ طرحها بودند که به طور عمومی در مقیاسی بزرگتر از واقعیت ساخته میشدند (حاشیه خیابان ملکآباد) و یا در درون خود طرح دیگر را جای دادهاند (کیوسک حاشیه خیابان احمدآباد). طرحها را میتوان از نظر موضوع در دستههای بهارانهها، خاطرهها و نمادها تقسیم کرد. همچنین این طرحها عموما یا در میانهی میدانها و بلوارها قرارگرفتهاند، یا در حاشیهی پیادهراهها و یا در پارکها و فضاهای سبز. این دستهبندی کمک میکند تا طرحها را ملموستر نقدکرده، از خلال آن راهکارهایی مناسب به دست آورد.
3- نخستین نقد؛ پراکندگی و تنوع بسیار زیاد طرحها و عدم پیوستگی با موضوع استقبال از بهار است، که میتوان آن را ناشی از چگونگی فراخوان، انتخاب و جمعآوری کارها و مدیریت طرح دانست. این مشکل سبب گسیختگی موضوعی-معنایی در طرح ها، پایینبودن کیفیات ساخت، رنگبندی و جانمایی نامناسب طرح ها شدهاست. برخی طرحها هیچ ارتباطی با موضوع پیشواز بهار نداشتند و تنها نمادی بزرگمقیاس بودند (مانند موتورسیکلت یا نخ، سوزن و دکمه)، گروهی دیگر فقط خاطرهای بودند خالی از مفهوم بهار (کتاب اول دبستان)، برخی طرحها در جای نامناسب قرارگرفته بودند و جانمایی برخی برای مردم و رهگذران خطرآفرین بود.
4- نقد دیگر بر کیفیت ساخت بسیاری از طرحها وارد است، که گمان می رود ناشی از زمان اندک آمادهسازی باشد یا دقتنکردن سازندگان و طراحان. حال که بسیاری از طرحها در مقیاس بزرگ ساختهمیشود و حضور مردم در کنار آنها ممکن است، پس دقت در نحوهی ساخت و جزییات مطلوب اعم از ساخت و نصب در محل لازم است.
5- از آنجا که این نشانهها در هر زمان قابل دیدن هستند، نگاه جدیتر و حرفهایتری را به مقولهی نورپردازی میطلبد. در نورپردازی از یاد نباید برد که در روز، پنهانبودن قاب و فریم نور مبنای کار است و در شب پنهانبودن منبع نور. این موضوعی است که متاسفانه در بسیاری از طرحهای امسال به آن پرداخته نشده بود و منابع نور بدون هرگونه وسواسی بر روی طرح قرارگرفتهبود که به طور قطع بر نمود بیرونی طرح (چه در روز و چه در شب) تاثیر منفی داشت.
6- به نظر میرسد که محل قرارگیری طرحها پیش از نصب قطعی نشده بود. نحوهی نصب نامناسب به بستر طرح، نکتهی منفیای بود که بعضا با جزییات خوبی هم صورت نپذیرفته بود. عناصر مزاحم محیطی هم پیرامون برخی طرحها، بیشتر از طرح اصلی به چشم میخورد، گویی تنها هدف گذاشتن طرحها بوده و نه جانمایی درست آنها.
7- و اما مهمترین نکته، بازخورد حضور نشانهها و نمادها در شهر، اقبالِ مردمی صورتگرفته و تحلیل رفتار مخاطبان است. حضور ملموس طرحها در میان مردم و خانوادهها، لحظههای کوتاه توقف و عکس، جنبش و شور کودکان و شادی عمومی برخاسته از این طرحها، بیگمان مثبتترین جنبهی طرحهای استقبال از بهار بوده، ترکیب مردم و طرحها، زیباترین رنگآمیزی شهر در بهار بود. بر این اساس میتوان گفت که این نشانهها دارای وجه کارکردی شده و از حالت نمادین صرف خارج شدهاند و به رسانهبودن نزدیکتر. نشانه-رسانهها بنا بر تعریف جدید، به دلیل نشانهبودن برخاسته از یک فرهنگ هستند و به دلیل رسانهبودن واجد مفهوم/پیام. پس نفس حضور آنها اینک دیگر تنها یادآوری نیست که هدایتگری هم هست؛ و این هدایتگری شاید همان چیزی باشد که در بسیاری از طرحهای امسال فراموششده بود و یا کمتر به آن پرداخته شدهبود.
8- برای ساماندادن بهتر موضوع میتوان چند راهکار ساده را برای سالهای بعد در ذهن داشت. نخست اینکه برای این طرحها، هزینههای زیادی میشود، پس بهتر است در طراحی و انتخاب، دو مبنای عملی داشت؛ جانمایی موقت برای روزهای نوروز و جانمایی دائمی در یکی از پارکها یا فضاهای سبز شهر. با این نگاه عملا برخی طرحهای نامناسب حذف میشوند و به این نمادها نگاه موقتی (چه در ساخت و چه در طراحی) نمیشود. موضوع بعدی رسالت مهم هیئت انتخاب طرحهاست که لازم است این فرایند را با درنظرگرفتن راهبردی ویژه صورت دهد تا ارتباط عرضی و طولی طرحها با یکدیگر حفظ شود و شاهد این حد از گسیختگی نباشد. اما مهمترین جریانی که نباید از آن غافل شد، رسانه بودن این طرحهاست. بایستی از وجه نمادین و خاطرهمحور طرحها گذر کرد و آن را به خردهفرهنگهای جاری یا فراموششده گره زد. دیگر ساختن ماکتهای غولپیکر از چرخ خیاطی یا پرنده کفایت نمیکند. به سادگی میتوان چرخ را با مادربزرگی که پارچهای زیبا میدوزد، پیوند داد تا به ماکت بیروح، جان بخشد. همذاتپنداری مخاطب با چنین طرحهایی بیشک بسیار بیشتر از بدنههای خشک و بیجان ماکتهاست. با وسواس بیشتر میتوان طرحهایی زیباتر ساخت که ریشه در فرهنگ و باور مخاطبش دارد و ذوق، زیبایی و ظرافت را با هم به میهمانی بهار میآورد. با گام گذاشتن در این مسیر است که میتوان ذائقهی بصری مردم را اصلاح کرد، سامان داد و غنا بخشید. از شلختگی رنگها و سلیقهها گذر کرد و تنوع و گونهگونی را به نمایش گذاشت. آن زمان میتوان شهروندانی حساستر داشت که به چشمان و احساسات خود و دیگران احترام میگذارند و این رسالتِ رسانه است و نه نمادهای سادهی موقتی. به این امید …
[nggallery id=1]