درباره‌ی معماری‌ی ایران

بررسی‌ها و کاوش‌‌هایِ باستان‌شناسی حکایت از آن دارد که پیشینه‌یِ معماری‌یِ ایران به حدودِ هزاره هفتم پیش از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا‌کنون پیوسته در شکل‌گیری‌یِ این هنر، نظر، جهان‌بینی و تفکر ارتباطِ بسیار نزدیک با فضا داشته‌است. این مساله در مرحله‌یِ اول شاید جستجوگرِ حلِ مسایلِ جوی و اقلیمی بوده‌باشد ( دیبا، داراب، الهام و برداشت از مفاهیمِ ‌بنیادی‌یِ‌ معماری‌یِ ایران، معماری و فرهنگ، سالِ ‌اول، شماره ۱، تابستان ۱۳۷۸، ص ۹۷) چه آن‌که به‌دشواری می‌توان رابطه‌ای ملموس میانِ معماری‌یِ‌ صخره‌ای‌یِ کندوان و معماری‌یِ چوبی‌یِ گیلان و معماری‌یِ خشتی-آجری‌یِ حاشیه‌یِ کویر یافت و این تنوع، خود شاید به دلیلِ پهناوری‌یِ سرزمینِ‌ ایران و مهاجرتِ اقوامِ گوناگون به آن باشد، ولی در مراحلِ تکمیلی، ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه‌یِ‌ دگرگونی‌هایِ عقلایی و تخیلاتِ‌ معنوی نفوذ کرده‌اند. همان‌گونه که پیوندِ نگاه به دنیا و زندگی در جوششِ مکان‌ها و فضاها در تمامی‌یِ ساختمان‌هایِ معماری‌یِ سنتی به‌چشم‌می‌خورد ( پیشین) . از سویی، معماری‌یِ تاریخی‌یِ ایران دارایِ مفهومِ دینی و ویژگی‌یِ جادویی و دعایی نیز می‌باشد. درواقع در تمدنِ ایرانی، هنرها بر بنیانِ متافیزیکِ اشراقی شکل‌گرفته‌اند؛ مینیاتور، عالمِ مثالِ خیالین را به تصویر می‌کشید، معماری، بیان‌گرِ جغرافیایی‌یِ ارتباطِ معنوی‌یِ انسان با آسمان بود و شهرسازی، حولِ محور قدسیتِ مکان‌هایِ دینی شکل‌گرفته‌بود ( حقدار، علی‌اصغر، پرسش از انحطاطِ‌ ایران، انتشاراتِ کویر، تهران، چاپِ‌ سوم، ۱۳۸۳، ص ۱۵ )  معماری، مانندِ ‌شعر و فلسفه و موضوعاتی از این قبیل صورت‌هایی هستند که در پسِ ‌آنها اصولِ ‌فکری‌یِ هر جامعه نهفته‌است. این مایه که تاحدودی تمامِ آسیا در آن معنا شریک بوده، به معماری‌یِ ایران وحدت و استمرار بخشید

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.