چند روز پیش مطلبی نوشتم دربارهی نابودیی محیطزیست و فاجعهی طبیعی پس از آن که متاسفانه به دلیل اشکالی در سیستم، ارسال نشد و حتا از بین رفت. آن روز، روز عزا برای فاجعهی بختگان بود، سیام امرداد. من نامید از دوباره نوشتن آن مطلب امروز دریافتم که ۵ شهریور اعتراضی در تهران به همین دلیل برگزار میشود و از طرفی فاجعهای مشابه در انتظار پارک ملی کویر است. پس مجبور شدم باز بنویسم شاید لااقل دلتنگیی خودم برطرف شود، هرچند که گوش شنوایی نیست …
۱- سالهاست توسعهی یکجانبه و بدون توجه به پیامدهای آن راهورسم کشورهای جهان سوم –توسعه نیافته و یا حتا در حال توسعه – تبدیلشده و توسعه چنان معبود معهودی گردیده که برای در آغوش گرفتناش هر چیز قربانی میشود. توسعه مطلوب است در صورتی که به دست آوردن یک چیز به قیمت از دست دادن چیزهای دیگر نباشد. کشورهای توسعهیافته و پیشرفته این راه را رفتهآند و نتایج زیانبار آن را هم دیدهآند چندانکه امروز از این واقعیت درسگرفته و دیگر آن را تکرار نمیکنند. در پس هر طرح توسعهی آنها هزاران ساعت مطالعهی مفید – نه تنها کاغذ سیاهکردن که خود لطمهای به محیطزیست است – در شناخت شرایطِ زیستبوم طرح دارند. بحث تخریب تنها به محیط زیست محدود نمیشود چنانچه بسیاری از طرحهای توسعهای به ویرانکردن و ازبین بردن آثار باستانی و میراث فرهنگی نیز میآنجامد.بدین منظور واژهی پایداری یا sustainability را چون پیشوندی بر سر نام هر رشتهای گذاشتهاند تا دقت و اقبال خود را به مقولهی محیط زیست و حفظ طبیعت نشاندهند. توسعهی پایدار از جملهی این اصطلاحات است. که در چند دههی اخیر رواجیافته است. کمتر مخاطبی توانسته است مفهوم دقیق آن را به علت ابهام در معنا ،تفسیر و عدم تناسب در کاربرد ها به درستی درک کند و احتمالاً یکی از سببهای موفقیت این اصطلاح در این وافعیت نهفته است که افراد مختلف با هدفهای متفاوت می توانند آن را با بی دقتی به کار برند. (جمال معینی – توسعه پایدار – فصلنامه صلح سبز شماره دوم و سوم .تهران – پائیز۱۳۷۸) کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (کمیسیون برونتلاند)این واژه را به این شکل تعریف می کند:"توسعه ای که نیازهای نسل حاظر را بدون لطمه وارد کردن به تواناییهای نسلهای آینده در برآوردن نیاز های خود برآورده می سازد(آینده مشترک ما :گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (برونتلاند)) اصطلاح توسعه پایدار به طرح توسعه و اصل پایداری اشاره می کند . در طرح توسعه به شاخصهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی اشاره دارد ودر اصل پایداری به ثبات زمینه ها وعرصه های طیبعی زندگی در درازمدت اشاره می کند.
۲- زمانی مطلبی خواندم ( نمیدانم کجا، احتمالا روزنامهی شرق، کی ؟؟؟ ) بدین مضمون که تصمیمگرفتهشد برای کمک به مردم خوب و زحمتکش یک منطقهی ییلاقی و سرسبز و اشتغالزایی برای جوانان، کارگاهی صنعتی در آن جا احداثشود. برای آمادهکردن زمین، لازم بود تا رودخانهی محلی تغییر مسیر داده و برکه موجود نیز خشک شود. این کار انجامشد. چندی بعد مردم منطقه متوجه شدند که قورباغههای بسیاری آرامش آنجا را بههم زدهآند. این قورباغهها که در رودخانهی سابق زندگی میکردند در پی از دست دادن محیط زندگی خود آوارهی مناطق مسکونی مردم شدند. به لطه دوستان و با سموم خاص شر این موجودات خناس برداشته شد. تا اینکه این بار پشهها و حشرات که خوراک قورباغههای مرحوم بودند به منطقه هجوماوردند. کار این موجودات موذی هم با سم یکسره شد و مردم خوشحال از این توانایی به زندگی و کشاورزی خود پرداختند. اما خوب کشاورزان بیچاره متوجه شدند که نوع خاصی از آفت آن سال محصولات کشاورزییشان را از بین برده است . تحقیقات نشان داد که پشهها عامل رشدنگردن این آفت در محدوده بودهآند. این بار اما سم و آفت زدایی کاری از پیش نبر د و با آلوده شدن خاک کشاورزی چندان از رونق افتاد که بسیاری از مردم با فروختن نیمه بهای زمینهایشان ناچار به ترک منطقه و مهاجرت شدند. نتیجهی عدم توجه به محیط زیست در امر تویعه را دیدید که نه تنها باعث رفاه مردم منطقه نشد که حتا آنها را بیخانمان و دربهٱر هم کرد.
۳- سالها پیش نیاکان ما برای آبیاری زمینهای خود و به دست اوردن آب لازم، قنات ها را حفرکردند. قنات و کاریز دستاوردی ایرانی برای غلبه بر کمبود آب در فلات ایران بودهاست. متاسفانه در سالهای اخیر بدون توجه به قناتها و لایروبی نکردن آنها بسیاری از قناتها خشک شده و کشاورزان برای تحصیل آب به حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق پرداختند. خروج بیرویهی آب از سفرههای زیرزمینی و عدم بازگشت به چرخه طبیعی، علاوه بر کاهش منابع آبی باعث فشردهشدن لایههای خاکی و سنگی شده و امکان رخدادن زلزله را در این مناطق بسیار افزایش داده است. لطف امروز به کشاورزان در دادن مجوز حفر چاه، شاید بلایی آتی بر سر آنها بیاورد که جبراننشدنی باشد.
۴- نسل بسیاری از حیوانات بومی این سرزمین در معرض انقراض است. روزگاری شکارچیان غیرمجاز این جانوران را تهدید میکردند. زمانی ایران تفرجگاه شیوخ نازپرودهی عرب بود تا دلی
از عزا درآورده و با شکار شادیکنند. این روزها هم که انواع و اقسام طرحهای توسعهای، تاسیس کارخانه، احداث راه و … حیات طبیعی سرزمینمان را نشانهرفتهاست. شیر ایرانی و ببر مازندران از بین رفته و این اتفاق شاید برای یوزپلنگ و بسیاری دیگر از جانوران بیفتد. بزرگی فاجعه به قدری است که میدانیم اگر تمام علم آدمیان جمعشود نمیتواند حتا یک موجد زنده را بیافریند و جانداری که از بین رفت دیگر بازگشتنی نیست. این خود باعث به هم خوردن توازن زیستی در سرزمین ما و کاهش یا افزایش ردههای بعدی چرخه غذایی جانوران میشود.
۵- ایران سالهاست که مینازد که مقام سوم سدسازیی جهان را دارد. خوشبهحالمان اما ای کاش ساخت این سدها باعث تهدید زمینهای بالادست و پاییندست نمیشدند تا شادیی به آبرسیدن مردمانی با غم از بین رفتن بخشی از این سرزمین همزمان نباشد. افزون بر این که گاه این سدها مانند سد سیوند چنان جنجالی میشوند که حتا میراث فرهنگیمان را هم تهدید میکنند. سدی که هیچ توجیهی برای ساختاش وجودندارد و زمانبر شدن ساخت آن، ۱۳۷۵ تا کنون، موقعیت خاص آن که ممکن است به محدودهی پاسارگاد آسیب رسانده و راهشاهی و آثار مدفون در تنگه بلاغی را برای همیشه به فراموشی بسپارد. علاوه بر آن موقعیت سد چنان است که به علت وجود آبرفت عمیق در زیر آن، حدود ۱۵۰ متر، امکان آببندی سد وجود نداشته و با صرف مقدار زیادی بتن باز هم این کار نشدنی است و سد آب پس خواهد داد. نخستین آسیب جدی ساخت سد هم گویا با خشکشدن دریاچةی بختگان پیش آمد.
۶- چند روز پیش دریاچهی بختگان خشک شد و هزاران فلامینگوی مهاجر با گرفتاری در شن و نمک تلف شدند. بسیج مردمی و دوستداران محیط زیست باعث نجات بخشی از فلامینگوها و جوجه ها شد ام ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ قطعه ازبین رفتند. گمانهزنیها دربارهی علت خشک شدن ساخت چندین سد در بالادست میباشد. سد درودزن یکی از این سدهاست اکه احتمالا تاثیری در خشکشدن نداشته چرا که ساخت و آبگیریی آن به سال ۱۳۵۴ میرسد. دو سد دیگر که بر سرشاخههای رود کر زدهشده، سد ملاصدرا و سیوند است که این آخری، تازه آبگیری شده و احتمال تاثیرگذاریاش بیستر است. علاوه بر تلفشدن فلامینگوها این فاجعه پیآمدهای دیگری عهم دارد از جمله اینکه:
– به دنبال این رویداد پیوستگی میان دو دریاچه طشک و بختگان از یبن خواهد رفت (همانگونه که در سالهای خشکسالی از میان میرود) که نتیجه آن خشک شدن دریاچه طشک خواهد بود چرا که هم اکنون شوری دریاچه طشک به ۱۲۰۰ واحد رسیده است که حدود ۴ برابر سالهای پرآب گذشته میباشد. آن گاه است که فاجعه زیست محیطی برای نیریز رخ خواهد داد.
– مهاجرت نکردن پرندگان باعث افزایش آفتهای گیاهی و جانوری (بدلیل شکار نشدن بوسیله این پرندگان) خواهد بود. نتیجهی این رویداد، کم شدن فراوردههای کشاورزی و دامپروری، و زیادشدن مصرف بیرویه کودهای شیمیایی خواهد بود.
– چاههای پیرامون دریاچه، نخست شور (همانگونه که برخی از آنها هم اکنون شدهاند) و پس از آن تلخ خواهند شد (یعنی زه دریاچه را خواهند کشید) که دیگر نه تنها کوچکترین سودی برای کشاورزی نخواهد داشت بلکه باعث ناباروری زمینهای کشاورزی در آینده خواهد شد که گاهی برای بازیافت دوباره آنها چندین ده سال لازم است.
– آب دریاچه نیریز مصرف کشاورزی ندارد. بخار آب برخاسته از دریاچه باعث افزایش رطوبت هوا میشود و بعلت بلند بودن ارتفاع کوههای پیرامون نیریز، رطوبت حاصله در هوا باقی مانده و باعث ثمردهی درختان انجیر، بادام، رز و زیتون در کوهها میشود (که میتوان به نوعی آن را آبیاری مصنوعی کوهها نامید). با خشکی دریاچه، دیگر بخار آبی از دریاچه برنخواهد خواست و در نتیجه محصولات کوهی نیریز (به ویژه انجیر و بادام) به شدت کاهش خواهد یافت.
– باد برخاسته از سطح خشکشدهی دریاچه، دارای ذرات نمک، شن و نیز بقایای جانوران تلف شده است. این باد که به سمت شهر نیریز میوزد باعث بروز بیماریهای پوستی، تنفسی و… شده و فاجعهای مانند آنچه چندین سال پیش برای ساکنان پیرامون دریاچهی آرال اتفاقافتاد، نیریز را تهدید میکند.
– و بسیاری دیگر از این دست
میبینید که احداث غیرکارشناسانهی سد – سیوند – برای کمک به مردم بخشی از کشور و آبیاری زمینهای کشاورزی چگونه حیات و زندگی گروهی دیگر را بهخطرمیاندازد.
۷- هنوز تلخیی این خبر از ذهنمان نرفتهبود که شنیدیم شرکت نفت عملیات کاوش و خفاری در پارک ملیی کویر، تنها زیستگاه یوزپلنگ ایرانی، را برای اکتشاف نفت و گاز آغازکرده ایست. نکتهی جالب عدم تهیهی هیچ گزارش زیستمحیطی برای این طرح است. یوزپلنگ ایرانی سالهاست در خطر میباشد و تلاشهای علاقهمندان برای حفظ آن به کندی پیشرفت میکند. احداث راه، کارخانهها و … باعث کوچ کل و بز که شکار یوزپلنگ است از منطقه شده و بسیاری از آنها از گرسنگی جان باخته اند. برخی نیز به مناطق مسکونی نزدیک شدند که مردم آنها را کشتند. این عملیات تازه نیز همان تعداد اندک را باز بهخطر میاندازد. ترا به خدا بس کنید.
۸-سالهاست مسوولان گردشگری از عدم اقبال خارجیان به سفر به ایران ب
اوجود داشتن پتانسیل فراوان میگویند و مینالند. تصمیم های آنی و بعضا متناقض و برخی قوانین داخلی مانع سفر گردگشران به ایران میشود. با این وجود سرزمین ایران سالها میزبان گروههای مهاجر پرندگان بوده که همواره فصل سرد یا گرم را در مناطق خوشآبوهوای ایران سپری میکردند. این مهاجران بیآزار اما بهدلیل کمتوجهی ما و از بین رفتن زیستگاههایشان دیگر نخواهند آمد. آدمیان را شاید روزی بتوان راضی به سفر کرد اما پرندگان را نه …
۹- اگر روزنامههای مردادماه را ورق بزنید در جایجای آن به سخنانی از مشاوران رییسجمهور و وزیر ارشاد برمیخوریم که تعبیر کودتای خزندهی مطبوعات علیه دولت و براندازی نرم و انقلاب رنیگن و مخملی را بهکار بردهاند. واژگان و تعابیر تازهای که در دولت نهم وارد ادبیات رسانهای شدهاست و توجه بسیاری و نقد و نظر فراوانی را حتا در سطح مجلس برانگیخت. اما متاسفانه سالهاست که طبیعت ایران نه با براندازی نرم که با براندازی سخت و آهنین، نه با انقلاب رنگی که با تخریب سیاه و نه با انقلاب مخملی که با چرخهای زمخت ماشینهای صنعتی از بین میرود و این کودتای خزنده مدتهاست که در حال رسوخ در دل طبیعت ایران است و صدایی از هیچ کس در نمیاورد و تیتر یک روزنامهها نمیشود و حساسیت برنمیانیگزد. افسوس و صد افسوس …