فلسفه‌ی هنر

مبانی فلسفه‌ی هنر ، نوشته‌ی آن شپرد

واژه استتیک – aesthetic – زیبا شناسی، برای نخستین بار در کتابی با همین نام از ”الکساندر باومگارتن“ به کار برده شده است و از لحاظ ریشه لغوی به معنای تحقیق در ماهیت درک حسی است. در دوران اخیر اغلب این واژه را با فلسفه هنر برابر دانسته اند. البته حوزه معنایی زیبا شناسی بسیار وسیعتر است، چون تجارب زیباشناسانه طبیعی را هم علاوه بر هنرهای پدیدآمده به دست انسان در بر می گیرد.
مخاطبین این مباحث به دو گروه عمده فلاسفه و هنرمندان و منتقدان آثار هنری قابل تقسیم اند. البته بسیاری از هنرمندان دوست دارند از طرف زیباشناسان رد بشوند. چون معتقدند آنالیز بیش از حد آثارشان، خلاقیت آنها را می کشد و این مباحث تئوری و آکادمیک خشک، ارتباطی با دنیای واقعی هنر ندارند.
هنر چیست و اساسا چرا به هنر رو می کنیم؟ آیا در حالات زیباشناسانه یا تجارب هنری چیز ویژه ای وجود دارد که آنها را لذت بخش کند؟ چگونه تفسیرهای چندگانه از یک اثر هنری قابل توجیهند؟ و ما چگونه می توانیم ادعایمان را در مورد برتری یک اثر بر دیگری ثابت کنیم ؟
به طور کلی دو شیوه پاسخگویی برای پاسخگویی به این سوالات وجود دارد. یک شیوه آنکه ادعا کنیم همه آثار هنری در چیزی مشترکند و صفت مشخصی دارند که آنها را به نحوی خاص ارزشمند می سازد. برجستگی ممیز همه هنرها طی سه نظریه اصلی یا نسخه برداری است یا فرانمایی یا فرم.
متفکران زیادی ماهیت هنر و وجه مشترک همه آثار هنری را نسخه برداری یا بازنمایی واقعیت می دانند. نظریه فرانمایی، کار هنر را فرانمایی عاطفه می داند و نظریه سوم مبنای ارزشگذاری زیباشناسانه را کیفیات فرمی می داند.
اما هیچیک از این نظریات نمی توانند همه ادراک زیباشناسانه طبیعی و اشیاء ساخته انسان را شامل شوند و اینگونه است که پاره ای ادعا کرده اند وجه مشترک همه اشیاء زیبا، کیفیت زیبایی است. و اما اساسا زیبایی چیست؟ آیا زیبایی را می توان بر اساس کیفیت زیباشناسانه مشخص تری مثل ظرافت، آراستگی و … و یا کیفیات غیر زیباشناسانه دیگر تعریف کرد؟ و یا اصلا هنگامی که چیزی را زیبا می یابم چه نوع داوری به عمل می آوریم ؟
راه دوم رویکرد به مسایل زیباشناسی آن است که به جای تفحص در آثار هنری و اشیاء طبیعی مورد تحسینمان، علاقه و اعتنایی را که به این اشیاء پیدا می کنیم بررسی نماییم. چه بسا اشیاء هنری و زیبا هیچ خصوصیت ویژه ای نداشته باشند بلکه علاقه زیباشناسانه ویژه ای در میان باشد. علاقه ای که اساسا به هر چیزی که مطبوع طبعمان باشد، معطوف می کنیم. مرزهای بین رشته های مختلف فلسفه خطوطی قاطع نیستند چنانچه برخی مسایل زیباشناسی به مسایلی در حوزه های دیگر فلسفه بویژه فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق ربط یابند و از این رو معمولا در فلسفه هنر، رابطه اخلاق و هنر مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشته سعی شد تنها برای آشنایی با این مبحث موضوعات اصلی و مسایل و سؤالات ویژه آن مطرح شود و با این هدف که توجه عده ای از دوستان علاقه مند را به خود جلب کرده و مقدمه ای باشد برای تحقیق و مطالعه در این موضوع.

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.