رؤیای زمستان، ترانه‌ای از آلسو (Alsou)

آلسو (Alsou)، خواننده‌ی جوان روس، در آلبوم «رویای پاییز دارم» (Мне приснилась осень)، ترانه‌ای خوانده با نام «رؤیای زمستانی». ترانه‌ای زیبا و آرام و البته عاشقانه. اگر دوست دارید آن را بشنوید و ترجمه‌ی آزاد از متن ترانه را نیز بخوانید:

ستاره‌ها بالاترمی‌روند،

نوری دیگر سوسو نمی‌کند؛
وقتی تو به من گوش ندهی

پس زمستان آمده است.

آسمان گیج است و غمگین
جمع‌شده در خود از این سرمای گرگ و میش، رو به خانه‌ام می‌روم
هیچ چیز روی نخواهد داد
گویی که زمستان آمده است.

آن روز، وقتی به رویایم آمدی
رویایی که به تنهایی یافتمش،
به آرامی بر زمین فرو می‌ریخت، زمستان، زمستان
برای تو، آن سوی آن پنجره‌ی تنها
چراغی افروختم؛
چه حیف که همه‌اش خواب بود و رؤیا!

در رؤیای من، ماه غوطه می‌خورْد
و باد در مه می‌خرامید
اگر به سوی تو رو نمی‌کردم،
گویی که زمستان آمده است.

شاید این تندبادها بودند که تاختند
یا سرابی بامدادی
اما، اما تو به یاد داری که چقدر می‌خواستم که با تو باشم،
با این حال زمستان می‌آمد.

آن روز، وقتی به رؤیایم آمدی
رؤیایی که به تنهایی یافتمش،
به آرامی بر زمین فرو می‌ریخت، زمستان، زمستان
برای تو، آن سوی آن پنجره‌ی تنها
چراغی افروختم؛
چه حیف که همه‌اش خواب بود و رؤیا!

صدایی آرام و رازآلود می‌گفت
کجایی تو، عزیزِ من، یگانه رؤیایم،
و من همچون تکه‌برفی سفید
شیرین‌ترین رؤیایم شدم.

آن روز، وقتی به رؤیایم آمدی
رؤیایی که به تنهایی یافتمش،
به آرامی بر زمین فرو می‌ریخت، زمستان، زمستان
برای تو، آن سوی آن پنجره‌ی تنها
چراغی افروختم؛
چه حیف که همه‌اش خواب بود و رؤیا!

2 دیدگاه

  1. تا بر لبِ تو زمزمه ی عاشقانه هاست

    با من هوای غرق شدن در ترانه هاست

    عاشق شدن چه حال غریبی ست،خوبِ من!

    لرزیدنِ نگاه و دل و دست و شانه هاست!

    بایک نگاهِ ساده دل از دست می دهم

    دنیا همین معاشقه ی دام ودانه هاست !

    باران دوباره برتنِ من بوسه می زَنَد

    وقتی که چشمهای تو غرقِ نشانه هاست

    تکرار ویاس، نقطه ِ پایانِ زندگی است

    دنیا فضای تجربه ی نوبرانه هاست

    دیگر برادرانه به چاهش میفکنید

    یوسف، اسیرِ چاه زَنَخدانِ چانه هاست

    اینجا غریبه نیست ، برایم سُخن بگو!

    هنگامِ فاش کردنِ آن محرمانه هاست…!

    دکتر یدالله گودرزی

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.