قسمت سوم: زیارت علیه مزار
چرا پروژه شیراز نباید انجام شود؟
بیشتر رفتارهای اجتماعی مکانمندند و زیارت، یکی از این رفتارها، با پیشینهای طولانی و خودآموخته مکانش را در تناسب با مزور، زائر و مجاور سامان میداده است و اگر چه این بهسامانکردن با واسطهٔ پادشاهان و حاکمان و بانیان انجام میشدهاست اما گویی فهمی مشترک باعث میشده تا اندازه نگهدارند و همنشینی پیشه کنند و حیات و زیارت نه تنها در تزاحم با هم نباشند که اسباب تقویت هم بشوند.
آنچه در سالهای اخیر در بسیاری از مکانهای زیارتی و مزارهای درون شهرها میگذرد، یکسره با گذشته خود متفاوت است و قرائتی خاص از زیارت و اشتیاق به توسعه مناسک و رویدادهای وابسته به زیارت، بسط مکانهای زیارتی را از روند تکاملی خود جدا کرده است و موجب تملکهای گسترده زمینهای مجاور مزارها، ساخت صحنها و شبستانهای وسیع و فضاهای خدماتی و تجاری مرتبط شده است.
به موضوع طرح پیشنهادی اطراف حرم شاهچراغ در شیراز اما میتوان از چند منظر عبرتآموز نگریست.
۱- موضوعیت طرح یعنی اتصال بین دو حرم و ایجاد صحن! بینالحرمین اساساً جای تأمل دارد. پدیدآمدن ایده بینالحرمین و شوق الگوبرداری از آن ریشه در کربلا و فضای بین دو حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) دارد که به جز منزلت و جایگاه معنوی و مذهبی صاحبان آن، به لحاظ سیاق و زمینه و علت بروز و شکلگیری فضا و بعدها پذیرش نقش زیارتی کاملاً متفاوت با شیراز است.
۲- در نمونه شهرهایی که میزبان بیش از یک مزارند، هر کدام از مزارها جانِ محله و بافتی میشوند و زیست خود را در پیوند و ارتباط از طریق ساختارهای شهری نظیر بازار و کوچهها شکل میدهند. بدین ترتیب آیینها و سنتهای زیارت هر مزار در دل نظام محله پامیگیرد و در زمانهای ویژهای مانند عاشورا و تا حد شهر گسترده میشود این قبض و بسط زمانمند و آیینمند در نسبت با اقتضائات زیارت و متناسب با نیاز و ضرورت و با الگویی پایدار رخ میدهد (مانند کاشان). حال آنکه پیوندهای مصنوعی و آمرانه به جای اتصال عملاً عامل انفصال زندگی و مزار میشوند.
۳- فضای بین حرمها درواقع فضایی با ویژگیهای خاص نیستند بلکه اعتبار خود را از بودن در میان دو مجموعه مزار و فضای بیرون از حریم مزار میگیرند که به نظر نوعی جعل میرسد. واژه بینالحرمین پیش از حادثشدن تخریب محلات بین دو حرم کربلا به دست صدام، به مسیر میان مکه و مدینه و هجرت رسول خدا (ص) گفته میشد که در برخی محلهایی که ایشان نمازگزاردند مسجدهایی ساخته شد. بدیهی است مسیر بین دو شهر با بافت محدود میان دو حرم در یک شهر به لحاظ تعریف و معنا و کارکرد و نحوه تصمیمات کالبدی متفاوت است.
۴- پس از یک سو هم در اصالت ایده اتصال دو حرم در شیراز میتوان تردید کرد و هم از سوی دیگر بر محصول این اتصال باید نقد داشت. شکلگیری میدانی میان دو حرم هم در نسبت و تقرب با حرمها دچار اعوجاج است، هم هندسه و تناسبات آن مسئلهدارد، هم جهتگیری و نسبتش با محور قبله آن را در میزبانی مهمترین فریضه یعنی نماز گرفتار چالش میکند، هم پدیدآمدن عرصه وسیع و بیدفاعی شبیه آنچه در طرح آمده، به لحاظ اقلیمی و امکان بهرهبرداری در بسیاری از روزها و ساعات سال مطلوبیت ندارد. از طرفی به چنین فضایی نام صحن هم نمیتوان داد چرا که تعریف آن چیز دیگری است.
۵- بنا بر آنچه گفته شد و عبرتهای پیش رو از نمونه اقدامات و مداخلات در دیگر حرمها و ساخت صحنهای وسیع و بیمقیاس و مشکلات ساخت و حتی ضعف دانش و تجربه مهندسی در اجرا و نگهداری آنها، هزینههای مادی تملک و هزینههای اجتماعی مواجهه با مردم و آثار منفی تخریب میراث فرهنگی و تاریخی و نتایج منفی حاصل از طرح آن قدر هویداست که بتوان بیاغماض و تردید رأی به نفی طرح داد.
۶- دست آخر اینکه میدان و بازار از نمونههای عالی تاریخ معماری ایران به شمار میروند. اما آنچه به نام بازار بینالحرمین در سالهای گذشته با تخریب بخشهایی از بافت شیراز ساخته شده است و میزات رونق و کارکرد شهری آن در این سالها آینهای است در برابر ما که در طرح میدان بینالحرمین تأنل بیشتری بکنیم تا ناتوانی خود را در حفظ و فهم میراث گذشته به پای سترونی معماری ایران ننویسیم. فاعتبروا…