این یادداشت در روزنامهی جامعه فردا، چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶، صفحهی ۵ منتشر شده است./
«… اگر توس را در شمار نیشابور گیریم شهرهای توس عبارتست از رادکان، طابران، بزدغور، نوقان، مشهد علی بن موسیالرضا و گور هارونالرشید آنجاست.»۱
۱۱۹۹ سالِ پیش، آفتابِ بیتابِ روزهای پایانی شهریور آهنگِ بیرون شدن نداشت؛ شرم میکرد از خورشیدی تازه که در میان داشت. تابستان رو به زوال بود و سردی پاییز پشتِ پنجره واپسین روزِ صفر خشکیده. خاک گمنام شرفِ میزبانی مییافت از میهمانی تازه که سه سالی پس از نخستین همسایگی۲ جانش قربانی دسیسه شد و جگرش آلوده زهر. خاک گمنام به شرافت پاسداری از تنِ میهمانِ شهید، نامِ مشهد گرفت.
**
«… قبر علی بن موسی الرضا علیهمالسلام در بیرون شهر نوقان است و در مجاورت آن قبر رشید. در مقبرهای زیبا در قریهای به نام سناباذ است که حصنی استوار دارد و گروهی در آن معتکفاند.»۳
نامِ این خاک مبارک از همان زمان لابهلای تاریخ تکرار شد؛ گاه مشهد، گاه مشهدالرضا و گاهی مشهد مقدس اما همواره جزئی از توس بزرگ و در کنار تابران و نوقان. تنِ شریف خفته در عمارتِ باغِ منسوب به حُمَید بن قحطبه اسباب آبادانی شد و بناهای پیرامونش نشانِ ارادت. ذوق و مشرب حاکمان و ملازمانشان گاه دلیل گسترش و تزیین میشود و تعصب و بیهنری دیگرانی علت ویرانی. در این فراز و فرود، کمکم پیرامون مضجع خانههایی مجاور شدند و کمی بعدتر بارویی هم بر آن کشیده شد (۴۹۹ خ) اما سناباد همچنان قریهای در توس بود و ماند. آستانه مقدس هم آرامآرام جان میگرفت و آبرومند میشد.
«… از برخی پیرانشان شنیدم که در مجلس ظریف بن احمد کاتب در نشا میگفت: مردم توس در دو جهان پیش هستند، در دنیا از آن روی پیش از دیگر مردم خراسان به اسلام گرویدند و در آخرت نیز از آن روی که خدا میگوید «یوم ندعو کل اناس بامامهم» (قرآن کریم ۷۱:۱۷) علی [بن موسیالرضا] یکی از فاضلترین امامان بود که نزد ایشان است.»۴
**
روزگار میگذشت و توس هم آماجِ گزند تاختن همسایگان شرقی؛ زمانی ترکان غز (۵۳۲ خ) و بعد مغولان (۶۰۰ خ). توس هنوز رنگ آبادی پس از حمله مغول را ندیده بود که میرانشاه فرزند سوم تیمور بهبهانهای به توس تاخت و آنگونه که در تاریخ است از سرها پشته ساخت (۷۶۷ خ). توس پس از این ویرانی دیگر کمر راست نکرد و با وجود کوشش شاهرخ تیموری (۷۸۴ خ) آباد نشد. مردمِ کوچیده از شهرهای ویرانِ توس به قریه سناباد پناه بردند و اساس آبادی آنجا را گذاشتند و مشهد به اعتبار رضا (ع) شهری شد برتر از نوقان و تابران. سفرهای مدام شاهرخ تیموری و گوهرشاد به مشهد و همراهی هنرمندان و معماران باذوق رونق مشهد را دوچندان کرد و مدنیت آن را افزونتر.
«… همچنان راندیم تا رسیدیم به شهر مشهد… ایرانیان او را از پاکان میدانند. وی در مسجدی بزرگ و در تابوتی که در نقره و طلا گرفته شده است مدفون است. مشهد شهر عمده زیارتی همه این حوالی است و سالانه گروه بیشماری به زیارت آن میآیند. هر زائری که به آنجا رفته باشد، چون بازگردد، همسایگانش نزد او میآیند و لبه قبای او را میبوسند. چون دریافتهاند که وی از زیارت محل محترمی بازگشته است.»۵
**
چه مشهد ۱۲۰۰ ساله باشد و چه کمتر، در سالهای تکوین و رشد و گسترش خود همواره به همنشینی و همجواری با وجودی مبارک بالیده است و نازان به آن، آسمان را بر زمین گسترانیده بوده است. شهر با چنین پشتوانهای و پیچیده در دستور زبان ارادت به آن ذات شریف در گذر زمان به ما به امانت رسیده است. نه مشهد که همه شهرها امانتی در دست شهروندان هستند و رعایت این امانت، تیمار شهر و احترام به آن با آنچه این روزها در شهرها میگذرد زمین تا آسمان متفاوت است.
پینوشت:
نام یادداشت اشارهای به مصرعی از محتشم کاشانی است در نعت امام هشتم(ع).
۱ المسالک و الممالک؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری؛ ترجمه ایرج افشار؛ تهران، ۱۳۴۰؛ ص ۲۰۵.
۲ منظور سفر امام رضا(ع) به خراسان است.
۳ سفرنامه ابن حوقل، ایران در صورة الارض؛ ترجمه دکتر جعفر شعار؛ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶؛ ص ۱۶۹.
۴ احسن التقاسیم؛ محمد ابن احمد شمسالدین مقدسی؛ ص۴۸۲. (سده چهارم)
۵ سفرنامه کلاویخو؛ گونسالس د کلاویخو؛ ترجمه مسعود رجبنیا؛ تهران، ۱۳۷۴؛ ص ۱۹۲.