گریبانِ خاطره و دستِ فراموشی

/این یادداشت در صفحه‌ی آخر روزنامه‌ی شرق شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ منتشر شده است./

٨٣ سال پیش همین روزها، مشهد در تب‌وتاب و جنب‌وجوش میزبانی هزاره‌ فردوسی بود. برنامه‌ریزی برای این مراسم از سال‌هایی پیش‌تر از مهر ۱۳۱۳ آغاز شده بود و با جابه‌جایی‌هایی در جزئیات، ساخت بنایی مناسب برای آرامگاه فردوسی از مهم‌ترین آنها بود. سفر رضاشاه به مشهد در تابستان ۱۳۰۵، جدی‌شدن برگزاری جشن هزاره فردوسی، دگرگونی‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران آغازین پهلوی اول و نیابت تولیت محمدولی اسدی آرام‌آَرام بر مشهد هم اثر می‌گذاشت. تصویر مشهد در دوران قاجار دارای دو چهره است؛ گاه از زیبایی‌ها، آرامش، باغ‌های مفرح و صفای صحن و سرا حکایت می‌کند و گاه از آلودگی، ویرانی، فقر و بیماری. همین مشهدِ محصور در باروی شهر به آغاز سده‌ حاضر می‌رسد. با تنها خیابان شرقی-غربی‌اش که یادگار شاه‌عباس صفوی است و از میان حرم می‌گذرد، با دروازه‌های شش‌گانه‌اش. قوام‌گرفتن مفهوم تجدد، دیوان‌سالاری و مناسبات تازه‌ اجتماعی و زیادشدن خودرو بهانه‌های کافی برای دست‌اندازی به شهر بود. شهر از حصار بیرون می‌زند و دومین خیابان‌ شهر کشیده می‌شود. حدود ۹۰ سال پیش، خیابان شاه‌رضا (آزادی / آیت‌الله خزعلی کنونی) از میان باغ تولیت می‌گذرد و بر بالای خیابان عمود می‌شود و چهارراه نادری پدید می‌آید. ماجرای این خیابان و مکاتبات بین نایب‌التولیه و وزیر دربار گوشه‌هایی از دغدغه‌های آن روزگار را آشکار می‌کند. در همان روزها تنها راه رسیدن از شرق به غرب شهر و برعکس، گذشتن از میان صحن عتیق (انقلاب کنونی) بود؛ راهی که عبور چهارپایان و خودرو را محدود می‌کرد. محمدعلی شوشتری، خفیه‌نویس رضاشاه، در کتاب خاطراتش وضع آن روزها را توصیف می‌کند و از نبود دسترسی و کوچه‌های باریک و کف‌سازی نامناسب کوچه‌ها می‌گوید. گزارش‌هایی مشابه آن و بازتاب آن در گفت‌وگوها و نامه‌نگاری‌های محمدولی‌خان اسدی و کریم طاهرزاده بهزاد و حمایت‌های سیدحسن تقی‌زاده و محمود جم، والیان وقت خراسان، به کشیده‌شدن دو خیابان فلکه‌ شمالی و جنوبی پیرامون حرم مطهر می‌انجامد. این دو خیابان و پس از آن خیابان طبرسی و تهران (امام‌رضا(ع) کنونی) یکی از نخستین مداخلات در بافت پیرامون حرم مطهر به شمار می‌رود. این مجموعه‌ اقدام‌ها در سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۰ سرانجام به مهرماه ۸۳ سال پیش می‌رسد و هزاره‌ فردوسی. ۲۰ و ۲۱ مهر، به جز سخنرانی شرق‌شناسان و ادیبان؛ آرامگاه فردوسی و بیمارستان امام‌رضا(ع) کنونی هم بازگشایی شد. سر راه مشهد، در نیشابور هم یادمان مقبره‌ خیام افتتاح شد. شباهت این سه بنا در طراح آنها، کریم طاهرزاده بهزاد (۱۳۴۲-۱۲۶۷) است. حضور او نقش مهمی در دگرگونی‌های کالبدی مشهد داشته که تاکنون به‌جدیت به آن پرداخته نشده است. طاهرزاده‌بهزاد ابتدا در سال ۱۳۰۷ برای مشارکت در طراحی آرامگاه فردوسی به مشهد آمد. ابتدا طرح اولیه‌اش پذیرفته شد. بعد ناگهان طرحش کنار گذاشته و طرحی انتخاب شد که آندره گدار، رئیس اداره باستان‌شناسی، کشیده بود. در نیمه‌های اجرا، آن طرح هرمی‌شکل کنار گذاشته و دوباره طرحی از طاهرزاده برگزیده شد. طرح طاهرزاده منتخب مسابقه‌ای بود که بین او و چند نفر دیگر برگزار شده بود. در همین سال‌ها به جز طراحی آرامگاه فردوسی، طاهرزاده طرف مشورت بلدیه‌ مشهد برای خیابان‌کشی، تفکیک زمین و ایجاد کاربری‌های تازه بود. طاهرزاده از مهر سال ۱۳۰۷ مشغول طراحی ساختمان بیمارستان شاه‌رضا در خارج از شهر آن زمان مشهد هم می‌شود تا یکی از نخستین بیمارستان‌ها منطبق با پیشرفت‌های پزشکی در مشهد ساخته شود؛ آن هم وابسته به آستان قدس و از محل موقوفات؛ نام نیکی که همچنان باقی است و چنگ‌انداختن به داستان و تاریخ خفته در لابه‌لای خشت‌خشتش شنیدنی و آموزنده است. پیدایش و پویش خاطره‌های هر شهر، حکایت پیوند نسل‌های ساکن در آن است. حالا که شاهدان آن روزها یک‌به‌یک از بین می‌روند، ساختمان‌ها فرومی‌ریزند و خیابان‌ها تغییر می‌کنند؛ جست‌وجوی اسناد قدیمی، یادداشت‌ها و خاطرات شخصیت‌ها، واکاوی عکس‌ها و نشستن پای صحبت کم‌شمار بازماندگان آن دگرگونی‌ها می‌تواند و باید نوری باشد در تاریکی شناخت ما از دگرگونی‌های کالبدی و اجتماعی و ریخت‌شناسانه‌ مشهدِ معاصر. بدیهی است این نور بر زوایایی از معماری معاصر، کیفیت حضور و فعالیت نخستین معماران تحصیل‌کرده، مشقت‌های تغییر سبک و فناوری ساخت و چگونگی رابطه‌ میان معمار، کارفرما و مخاطب نیز می‌تابد.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.