/گفتوگو با پایگاه فرهنگ رضوی دربارهی مسجد/
به عنوان سوال اول آیا مساجد در کاربری زمین از نظام خاصی پیروی میکنند؟
کاربری زمین شهری یکی از مفاهیم پایه و اصلی شهرسازی است که در حقیقت شالوده شکل گیری این علم را بنیان می نهد. کاربری زمین شهری به معنای ساماندهی مکانی و فضایی فعالیتها و عملکردهای شهری براساس خواس تها و نیازهای جامعه شهری است.
بر این اساس اگر منظور دوران معاصر – یا بهتر بگوییم برنامهریزی مبتنی بر نظام شهرسازی مدرن- است پاسخ مثبت است. اگر چه در شهرسازی غربی که در دوران معاصر با آن آشنا شدیم، در دانشکدهها تدریس شد و از آن اثر پذیرفتیم، به مسجد اشاره نشده است اما با بومیکردن این دانش و افزودن نیازهای جامعهی ایران، به کاربری مسجد با عنوان کاربری مذهبی در برنامهریزی و طراحی شهری می توان پرداخت. بر همین اساس نیز مبانی و معیارهایی در لکهیابی و توزیع کاربری مذهبی مبتنی بر شاخصههای جمعیتی، دسترسی، اجتماعی، نظام عملکردی و مقیاسی (محلی، منطقهای و جامع)، نیازهای مردم، جهت قبله و… در نظر گرفته شده است.
آیا معیارهایی برای مکانگزینی و طراحی مسجد میتوان تصور کرد؟
مسجد کانون تجلی هویت معنوی مسلمانان و مرجع وپناه و تکیه آنان، از صدر اسلام تا کنون مهمترین عنصر شهری و معماری و مرکز تبلور عالی ترین اشکال خلاقیت، ذوق و سلیقه معماران مسلمان بوده است.
همان طور که میدانید مسجد نماد و نشانه و عنصر کانونی و محوری در شهرهای اسلامی بوده است. در تاریخ میخوانیم که بسیاری از شهرها حول مسجد شکل گرفتهاند و سلسه مراتبی از نیازها و عملکردهای اجتماعی به گسترش هستهی مرکزی شهر انجامیده است. از طرفی مسجد یکی از مهمترین فضاهای عبادی مسلمانان و آستانهی عبودیت و پرستش است. خداوند در قرآن کریم میفرماید که انسان و جن را جز برای پرستش و نیایش نیافریده است. انسانی که چنین وظیفهی گرانی به دوش دارد حتما مکانی مناسب برای ذکر و یاد خدا میخواهد و مسلمانان کوشیدهاند که فضایی داشتهباشند که از ابتداییترین نمونهاش یعنی مسجد نبوی تا امروز پاسخگوی این رسالت باشد. همچنین خداوند برپاکنندگان مسجد را مومنان و باورمندان به روزجزا، نمازگزاران و زکاتدهندگان و از همه بالاتر خداترسان معرفی کرده است. کنار هم قراردادن این دو توصیف، نخستین آموزههای جانمایی و طراحی مسجد را سامان میدهد.
به این موضوع از دو جنبهي دیگر هم میتوان نگاه کرد، یکی اینکه مسجد فضایی عمومی بوده است و در دوران پس از اسلام، مردم میتوانستهاند جایی به جز کاخ، که درهایش به روی عموم بسته بوده است، برای خود و با کارکرد عمومی داشته باشند. پس تلاش کردهاند تا آن را در بهترین نقطه و به بهترین شکل بسازند و بیارایند و نهایت ذوق را بهکارگیرند. این نگاه به مسجد و بعدها مدرسه و بازار و حمام یکی از شاخصههای تکامل شهرهای اسلامی بوده است. همچنین ماهیت وقفی مسجد و این که باقیاتی است جاوید که بهآسانی نمیتوان در آن تصرف کرد، سبب شده است تا در بسیاری موارد معیارهایی ویژه و خاص در ذهن سازندگان مسجد استوار شود.
آنچه گفتهشد معیارهای عمومی و مبانی شکلگیری مسجد بود. به جز اینها باید به ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی و دانش و فناوری ساخت هم اشاره کرد که در پیوند با جهتگیری به سوی قبله، نقش اجتماعی-فرهنگی و گاه سیاسی مسجد، باور توحیدی و مقیاس مسجد (محلی یا جامع) سنجههایی برای مکانیابی، حریم، طراحی و ساخت مسجد به دست میدادهاند.
آیا میتوان از معارف قرآنی رهیافتهایی به دست آورد تا مبنایی برای تدوین ضوابط شهرسازی برای مکان گزینی مسجد در شهر باشد؟
به نظر میرسد پاسخ به این پرسش هم مثبت باشد. دقیقتر میتوان گفت که با بررسی و واکاوی آیات قرآن، شان نزول آنها، احادیث و سیرهی پیامبر و امامان میتوان شاخصهایی برای برنامهریزی مکانی مسجد در شهر یافت. شاهد این مدعا هم پژوهشهایی است که چه در حوزه و چه در دانشگاه با تکیه بر متون مذهبی مبانی این مکانیابی را استخراج کردهاند؛ اگر چه رسیدن به اتفاق نظر بر این معیارها نیازمند گذر زمان و مشارکت بیشتر علاقهمندان و متخصصان این موضوع و پژوهشهای میانرشتهای است. به عنوان نمونه، مقالهای در نشریهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به معیارهایی مانند اصل سلسلهمراتب، اصل مرکزیت مکانی، اصل قلمرو، اصل دسترسی، اصل میزان زمین و اصل ورود و خروج مبتنی بر برخی آیات قرآن کریم اشاره شده است.
آیا رابطه نظاممندی بین مسجد و رشد در سیر تکاملی آن برقرارشده است؟
ببینید همانطور که در نسبت معماری بافرهنگ و هویت اشارهشده، مسجد هم بهعنوان یکی از بروزهای معماری خواهناخواه متأثر و برآمده از فرهنگ دوران خودش است و نمیتوان آن را مستقل از بستر دانست. بدین ترتیب کنش و رابطهای اندام وار و گریزناپذیر میان مسجد و جامعه وجود دارد که ضعف و غنای هرکدام بر دیگری اثر گذاشته است. تشخیص اینکه کفه به سود کدامیک سنگینتر است، آسان نیست اما به نظر میرسد بتوان با قاطعیت بیشتری گفت که هر زمان جامعه به لحاظ فرهنگی در اوج بوده است و روزگار فراز را طی میکرده است، شواهد معماری به سامان تری و ازجمله مساجد ویژهتری نیز پدید آمده است. مساجد میتوانستهاند عامل تداوم این اوج فرهنگی و پراکندن آن در دل جامعه و ثبات آن در طی زمان باشند. هرچند این نقش مسجد در کشاکش دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی و فرازوفرودهای تاریخی معمولاً قربانی هجومها و سختسری تغییرات میشده است.
بدین ترتیب و به طور خلاصه اگر چه کارکردهای اجتماعی و سیاسی مسجد هم در طی زمان متنوع بوده است، اما رابطهی دوسویهي طبیعی میان کیفیات معماری مسجد و رشد فرهنگی جامعه وجود داشته است. بازتاب وضع فرهنگی و اجتماعی را میتوان از دل معماری مساجد بیرون کشید و چه شاهدی صادقتر و چه روایتی صریحتر از آن برای کشف و نقد جامعه داریم؟