واپسین رقص / ترانه‌ای از ایندیلا

این ترانه‌ی فرانسوی از ایندیلا را امروز شنیدم و بسیار لذت بردم. شما هم شریک شوید:
Indila – Dernière Danse

آه! رنج‌هایِ شیرینِ من
چرا تعقیبم می‌کنید و باز آغاز می‌شوید
من، همچون موجودی بی‌اهمیت
بدونِ او، به سرگشته‌ای بی‌دست و پا می‌مانم،
تنها می‌دوم
باز واپسین رقص
برای فراموش‌کردنِ غم‌هایِ بزرگم
می‌خواهم بگریزم
اما باز همه چیز از نو
آه! رنج‌هایِ شیرینِ من

آسمان و روز و شب را به حرکت درمی‌آورم
با باد و باران می‌رقصم
کمی عشق، ذره‌ای عسل
می‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
در این شلوغی، می‌دوم و می‌ترسم
باز نوبتِ من است؟
دردها باز می‌گردند…
و در تمام پاریس، تسلیم می‌شوم
و بال می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم

با آن امید
در این راه و در نبودِ تو
با آنکه سخت می‌دویدم، اما زندگیِ من بدونِ تو
ظاهری زیبا داشت اما بی‌معنا.

آسمان و روز و شب را به حرکت درمی‌آورم
با باد و باران می‌رقصم
کمی عشق، ذره‌ای عسل
می‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
در این شلوغی، می‌دوم و می‌ترسم
باز نوبتِ من است؟
دردها باز می‌گردند…
و در تمام پاریس، تسلیم می‌شوم
و بال می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم

در این رنجِ شیرین
هر آنچه داشته‌ام، بخشیده‌ام
صدایِ قلبم را بشنو، با آنکه بزرگ است
من همچون کودکی در این جهانم

آسمان و روز و شب را به حرکت درمی‌آورم
با باد و باران می‌رقصم
کمی عشق، ذره‌ای عسل
می‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم ُمی‌رقصم
در این شلوغی، می‌دوم و می‌ترسم
باز نوبتِ من است؟
دردها باز می‌گردند…
و در تمام پاریس، تسلیم می‌شوم
و بال می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم، می‌گشایم

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.