جان دادن از دوست داشتن/ شارل آزناوور

ترانه‌ای فرانسوی از شارل آزناوور بشنوید به نام «جان دادن از دوست داشتن»

دیوارهای زندگی‌ام سست‌اند
بدان‌ها می‌آویزم اما فرومی‌افتم
آرام به سوی سرنوشتم:
جان‌دادن از دوست‌داشتن

هنگامی‌که دنیا به داوری‌ام می‌نشیند
هیچ پناهی برای خودم نمی‌یابم
هر راهی مرا محکوم می‌کند:
جان‌دادن از دوست‌داشتن

جان‌دادن از دوست‌داشتن
فروافتادن خودخواسته به قعر شب
پرداختن عشق به بهای زندگی
عصیان در برابر تن و نه در برابر روح

جهان را به مشکلاتش واگذاریم
و مردمان نفرت‌زده را به یکدیگر
با اندیشه‌های کوچکشان
جان‌دادن از دوست‌داشتن

چرا که عشقمان نمی‌تواند بماند
بهتر آن است که کتاب را ببیندیم
پیش از آنکه بسوزانندش
جان‌دادن از دوست‌داشتن

با سری افراشته بگذریم
پیروزمندانه از نبرد بیرون رویم
و هر آنچه به‌دست‌آوردیم را واژگون کنیم
جان‌دادن از دوست‌داشتن

جان‌دادن از دوست‌داشتن
وقتی نمی‌توانیم کاری کنیم
ترک کنیم هر آنچه پس پشت است
همراه بریم تنها آنچه داریم، آنچه تو هستی

تو بهاری و من پاییز
قلب تو به دست می‌آورد و قلب من می‌دهد
و راه من همچنان آشکار است
جان‌دادن از دوست‌داشتن
جان‌دادن از دوست‌داشتن
جان‌دادن از دوست‌داشتن

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.